پرنسس ویاناپرنسس ویانا، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
آجی هاناآجی هانا، تا این لحظه: 18 سال و 18 روز سن داره
وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

ویانا ، پرنسس خونه ما

فقط 40 روز تا تولد یکسالگی ...

سلام ستاره درخشان ما ... خوبی عزیز دل آجی ؟؟؟ اومدم با کلی خبر ... هم خوب و هم بد ... پاره تنم این هفته برای اولین بار در عمر 11 ماهه ت مریض شدی ... مریضیت هم بد بود ویروس گرفته بودی . مشکل دفع داشتی و سرفه های شدید میزدی و گلوت خرش داشت . فدات بشم صدات در نمیومد ... واقعا دلم میخواست مریضیتو به جون بخرم گلم دیدن بی حالی و بد احوالیت خیلی بد بود ... ولی خداروشکر الان دیگه کامل خوب شدی !!! از اینها که بگذریم کم کم داریم به تولد یکسالگی آجی کوچولوم که شما باشی نزدیک میشیم و من به اندازه کل کهکشان خوشحالمممممم !!! چند روزیه راه رفتن یاد گرفتی البته فعلا در حد همون ۶ - ۵ قدمت عزیزم ولی همینش هم پیشرفت بزرگیه . دایره...
8 شهريور 1397

فرشته کوچولوی 10 ماه و 8 روزه من

سلام عزیزکم واقعا نمیدونم چطور عذرخواهی کنم بابت تنبلیام ولی واقعیت اینکه خیلی سرم شلوغه و مدرسه میرم از اینها که بگذریم ، نوبت صحبت ویانای بلا و شیطون میشه شما هفته پیش 10 ماهه شدی و من به یه نگاه به عقب شیطونی ها و شیرینی با تو بودن برام دوره میشه نمیدونم آخرین باری که روزشمار وبلاگتو نگاه کردم کی بود ولی حالا میبینم 10 ماهه شدی و 2 ماه دیگه میشه سالگرد فرودت از آسمون ... یه احساس عجیبی داره وقتی عکسای کوچیکی هاتو میبینم . یه بغض شیرینی گلوم پر میکنه و دلم برای کوچیکیهات تنگ میشه . بگم از دلبریهای خواهر کوچولو 10 ماه و 8 روزم که تو باشی : یاد گرفتی دست بزنی برقصی و نانا کنی . وقتی آهنگ پخش میشه دست میزنی و خودت...
24 مرداد 1397

بعد از مدتها با کوله باری از خبر ...

سلام عزیزکم خیلی وقته نیومدم آجیو ببخش نمیدونم زمان چطور میگذره خلی بزرگ شدی با آهنگا دس میزنی نینای میکنی کلمات جدید مثل آب برق میگی برقو روشن خاموش میکنیم یا برقا میره سریع میگی برق خلاصه عسلی شدی برای خودت هر روز بزرگتر میشی و منم هر روز وابسته تر میشم بریم سراغ اولین رنگی یه یاد گرفتی : آبـــــــــــی مکعب رنگیاتو رو میذاریم جلوت و تو آبیو پیدا میکنی و هی میگی آبـــــی امیدوارم آجـی تبلت بیشتر وبلاگتو آپ کنه عشق منی تا پست بعد خداحافظ
25 تير 1397

آغاز به حرف زدن ـ فرهنگ لغات ویانا تا ۹ ماهگی

سلام خوبی خواهر جونم ؟ شما داری فوق العاده سریع رشد میکنی و راستش بعضی وقتا دلم برای بچگیات تنگ میشه عزیزم ... حرف زدن رو هم شروع کردی .... کلمات ساده ای میگی اما همینا هم باعث میشه من با هر بار شنیدن صدای دلنشینت به وجد بیام . این هم لیست کلمات ویانا خانم تا 9 ماهگی : 1 ) مَم : شیر یا پستونک 2 ) ما ما : مامان 3 ) هین : هانا امیدوارم همینطور دایره لغاتت بیشتر و بیشتر بشه امید زندگیم ، دوستت دارم ... خودتم خوب میدونی ...
28 خرداد 1397

تشکر از حامیان همیشگی ما : مامان حسین ، مامان صدرا و مامان ارشیا و پانیا عزیز و یه هدیه ناقابل

سلام عزیزان امیدوارم حال همگی خوب باشه من فکر میکنم هر نویسنده وبلاگی هر چقدر هم که قلمش زیبا باشه و خوب بنویسه بالاخره نیاز به تشویق و حمایت داره و یک سری از عزیزانی هستن که وبلاگ من و خواهرم رو هم حمایت میکنن واقعا برای من تاثیر گذارن و انگیزه نوشتن بهم میدن همیشه با نظرا و لایک هاشون ما رو شرمنده میکنن و وجودشون تو این وبلاگ مایه افتخار ماست امروز میخوام مامانای مهربونی که همیشه به ما لطف دارن و وبلاگ ما رو حمایت میکنن معرفی کنم و در آخر هدیه کوچیک و ناقابلی که امیدوارم جبران ذره ای کوچک از لطف و بزرگیشونو جبران کنه : مامان حسین عزیزم مامان صدرا جون مامان ارشیا و پانیای گل اگه کارت دعوت و تشکر هر ...
24 خرداد 1397

شعر

ای بهار آرزوی نسل فردا ،‌خواهرم ای فروغ عشق از روی تو پیدا ، خواهرم چشم و گوش خویش را بگشای کز راه حسد نشکند آیینه ات را چشم دنیا ، خواهرم کوه غم داری اگر بر دوش دل همچون پدر دم مزن تا میتوانی از دریغا ، خواهرم با مدارا میشوی آسوده دل پس کن بنا پایه رفتار خود را بر مدارا ، خواهرم
22 خرداد 1397