روز نهم عید ، زرامین و آتلیه نوروزی
سلام خواهر گلم ، خوبی عزیزم ؟ امروز هم رفتیم طبیعت گردی . راستش اول قرار بود مامان و بابا برن میوه بخرن و من و شما بمونیم خونه مادر بزرگ اما وقتی مامان و بابا اومدن تو اتاق که از من و شما خداحافظی کنن ، شما اونقدر دست و پا زدی و ذوق کردی که انگار مامان و بابا رو سال ها ندیدی اون ها هم دلشون نیومد تو رو بذارن و برن و خلاصه قرار شد و من و شما هم بیایم . مامان لباس شما و تل من رو ست کرد و رفتیم توی حیاط . همونجا چند تا عکس از شما گرفتم بعد سوار ماشین شدیم و مامان و بابا شما رو گذاشتن تو صندلی ماشینت من تو ماشین به بابا گفتم که بریم یه جایی که محیط زیبا داشته باشه و بشه عکس گرفت چون هدف اصلی گرفتن عکس های آت...