یه متن خواهرانه
سلام خانومی
خوبی عزیز دل آجی
منو ببخش بابت اینکه کم کار شدم عشقم
اومدم باز اینجا بنویسم از فرشته ی خوشبختیم
یعنی تو
این روزا تو تموم زندگیم شدی و همه چیزمو بهت ربط میدم
مثلا چند روز پیش با یکی از دخترای دوست بابا جون و خواهر کوچولوی ۶ سالش رفتیم استخر و من دائم روزی جلو چشمم بود که بغلت کنم و ببرمت تو آب و مواظبت باشم .
عزیز دلم تو همه چیز منی
نمیدونم چرا ، ولی از شدت عشقی که بهت دارم ، کم کم دارم دیوونه میشم .
هر وقت صحبتت میشه از ذوق و خوشحالی اشکم در میاد ، تحملم سر رسیده خواهرم ، بی صبرانه منتظر اومدنتم .
میدونم فعلا نه ، ولی یکم بزرگتر که شدی معنی عشق خواهری رو درک میکنی
تو نفس منی و اونقدر از بابتت خوشحالم که فقط وقتی تو فکرمم برمیگردم به اون زمانایی که نبودی و حسرت و انتظارتو میکشیدم ، با خودم میگم که زندگی بدون تو چطور برام ممکن بوده ؟
فدات بشم .
اصلا هر چی نینی میبینم دلم ضعف میره
به امید روزی که دستتو بگیرم و راه ببرم
و به امید همه خاطراتی که کنار هم رقم میزنیم ...
اینو بدون و هیچوقت فراموش نکن
آجی عاشقته
دیوونته
میمیره برات
اصلا هر چی تو بگی ...
اینا رو نوشتم تا کمی از عشقمو اینجا برات خالی کنم
تا یکم بزرگتر شدی همیشه علاقه ای که آجی هانا نسبت بهت داشت ، داره و خواهد بود رو از یاد نبری ...
کسی که همه دنیاشی ، هانا