روز نهم عید ، زرامین و آتلیه نوروزی
سلام خواهر گلم ، خوبی عزیزم ؟ امروز هم رفتیم طبیعت گردی .
راستش اول قرار بود مامان و بابا برن میوه بخرن و من و شما بمونیم خونه مادر بزرگ
اما وقتی مامان و بابا اومدن تو اتاق که از من و شما خداحافظی کنن ، شما اونقدر دست و پا زدی و ذوق کردی که انگار مامان و بابا رو سال ها ندیدی
اون ها هم دلشون نیومد تو رو بذارن و برن و خلاصه قرار شد و من و شما هم بیایم . مامان لباس شما و تل من رو ست کرد و رفتیم توی حیاط . همونجا چند تا عکس از شما گرفتم
بعد سوار ماشین شدیم و مامان و بابا شما رو گذاشتن تو صندلی ماشینت
من تو ماشین به بابا گفتم که بریم یه جایی که محیط زیبا داشته باشه و بشه عکس گرفت چون هدف اصلی گرفتن عکس های آتلیه نوروز شما بود . بابایی هم گفت که ما رو میبره زرامین ( من نمیدونستم کجاست و تا حالا نرفته بودم ) ولی چون بابا میگفت قشنگه راه افتادیم سمت همونجا .
اونجا که رسیدیم دیدیم که واقعاً طبیعت قشنگی داره . هوای اونجا خیلی بادی بود و شما از برخورد باد به صورت خیلی خوشحال بودی .
بادی بودن هوا رو میتونید از روی موهای من تو عکس بالا کاملا متوجه بشین
شما واقعا دختر ماه و خوبی بودی . خیلی همکاری کردی و اصلا اذیت نکردی ، ممنونم خواهر ماهم
عکس های آتلیه نوروزی ویانا ، ۱۳۹۷/۱/۹
عکس ها به نظر خودم عالی شدن ، بابا هم خیلی خوشش اومده بود و میخواد بره چاپشون کنه برات
یه خواب راحت و قشنگ بعد از یه روز عالـــــــــی
دوستت دارم عزیزم ، تا پست بعدی خداحافظ