ویانا و خاطرات اولین ماه زندگیش
سلام
فکر کنم همه دیگه منو بشناسن
درسته من ویانا کوچولو هستم
از وقتی فهمیدن رفتم تو دل مامانی ، تا الان ، عزیز دل همه و مرکز توجه خانواده هستم
مخصوصا بابا و مامان و خواهر جونم
خیلی شیطون هستم و هر روز هم شیطون تر میشم
وقتی خوشحالم خونه پر از نشاط و شادی میشه و وقتی ناراحتم ، پر از ناراحتی و نگرانی
خب بریم سراغ عکسام
نمیدونم چرا ولی خواهر جونم همیشه به این عکسم میخنده... شما میدونید ؟! مگه شگفت زده شدن خنده داره خب ؟
اینجا خیلی عصبانی بودم ...
خواهر جونم خیلی برای این عکس زحمت کشید .
برام لباس مناسب پوشید ، صحنه عکاسیش رو دیزاین کرد ...
ولی چون من گرسنم بود اصلا نخندیدم
خب دیگه اینم از عکسای من
میبینمتون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی