زردی
سلام عزیزم
دلم نمیخواست اینجا از غم هامون بنویسم ولی اینم جزئی از زندگی شماست
شما صبح یه آزمایش خون دادی و جوابش که اومد درجه زردی شما ۱۴ بود
تو بیمارستان به بابا گفتن برا نوزاد ۳ روزه که شیر مادر بخوره طبیعیه ولی از اونجا که مامی خیلی نگرانته و وسواسی در مورد شما پافشاری کرد که ببریمت پیش متخصص نوزادان تا خیال ما راحت بشه .
مادر جون هم که از روز متولد شدنت خونه ماست و کمک مامی و شما میکنه
امیدوار بودم زردی شما جدی نباشه چون در این صورت مجبور بودیم دو یا سه روز تو دستگاه بیمارستان نگهت داریم تا خوب بشی عسلکم
موقع رفتن پیش دکتر هم که حسابی حال من گرفته بود و کلی ناراحت شدم و اعصاب نداشتم
وقتی مامی و بابا برگشتن گفتن زردیت به ۱۶ رسیده و باید بستری شی
من گریه کردم و دلم نمیخواست تو بیمارستان اون وضعی ببینمت
البته شما کاملا فهمیدی صدای گریه رو و با من همدردی کردی و از خودت صدا در آوردی که ینی گریه نکن خواهلی و نگام کردی
بابا هم که این وضعو دید با بیمارستان تماس گرفت و گفتن زردیت بالا نیست و میتونید دستگاه اجاره کنید
این شد که دستگاه رو آوردیم خونه و از پیشم نرفتی
جون دلم که اونجوری ناناز خوابیدی
ویانا زودی خوب بشو
عاشقتم ، ناز منی ، فعلا بای