سفرنامه شمال ❤
سلام ....
من دوباره با کلی خبر برگشتم ، همونطور که قول داده بودم با یه سفرنامه درست و حسابی از شمال رفتنمون !
👈 روز اول 👉
حرکتمون ساعت ۱۰ روز یکشنبه بود ، ارافیک هم کم بود و فقط چند تیکه ای اذیتمون کرد . ولی امان از دست شیطونیای ویانا خانوم که انرژیش تو ماشین زیاد میشه ... دائم از هر جایی بشه بالا میکشی و حتی با پات دنده های ماشینو عوض میکنی 😣😥
وسطای راه تو یه جاده جنگلی شلوغ کنار زدیم و کنار بقیه زیر انداز پهن کردیم تا یکم استراحت کنیم و ناهار بخوریم ...
از داخل صندوق ماشین برات یه توپ آوردم که خیلی بهش ذوق کردی و تا یه مدت یه گوشه تشستی و برای خودت بازی کردی ، فدات بشم که اینقدر تو خوبییییی ...
بالاخره بعد از حدود ۶ ساعت رانندگی رسیدیم مجتمع عسگر پور و مستقر شدیم 😁
ویلامون خیلی خیلی تمیز بود حتی ما یه حشره هم ندیدیم و همه چی داشت کمد های جادار و جاروبرقی ... آبش هم واقعا تمیز بود اما ما محض احتیاط آب معدنی خریدیم ...
ویلا یه تاب سه نفره بزرگ داشت 😀 شما هم که دیوونه تاب بازی هستی و از لحظه ای که از ماشین در اومدی و چشمت به تاب افتاد رفتی نشستی روش و منم که کلا تو حیاط در حال تاب دادنت بودم 😂 شمام خیلی شیک و مجلسی دستتو از زنجیر تاب گرفتی بودی و حال میکردی 😄
همینطور جلوی ویلا تور والیبال و تور بسکتبال هم داشتن که خیلی منو بابایی و سرگرم کرد ☺🙂🤗
اونقدر خسته بودیم که وقتی رسیدیم یه ذره وسایلو مرتب کردیم خوابمون برد و روز اول جایی نرفتیم .
👈 روز دوم 👉
روزمون با یه صبحونه ساده شروع شد و سریع راه افتادیم سمت دریا که جلوی مجتمع بود . پلاژ ساحلی خزر رفتیم که تمیزترین دریایی بود که من تا حالا رفته بودم 🖒 اصلا یه جلبک یا حشره دریایی یا صدف شکسته تو ساحلش نبود . شن های ساحل کاملا صاف و بدون حتی یه تیکه چوب یا ... بود که واقعا ورودیش می ارزید . بخاطر همین راحت تو ساحل پاچه های شلوارت رو بالا زدیم و پاتو گذاشتی توی آب
الهی فدات بشم موج که میزد روی پاهات از ته دلت قهقهه میزدی و اونوقتا بود که دلم میخواست بخورمت 😍😙😗😚
الهی قربونت بشم که اینقدر دریا رو دوست داشتی ... بعد اینکه لباسهات رو عوض کردی و نیخواستیم بریم با دریا بای بای کردی 👋 فدای دستات بشمممم
بعد اینکه از دریا اومدیم سر راه فروشگاه خانه و کاشانه رو دیدیم و وایستادیم ، به محض اینکه وارد شدیم از قیمت ها شاخ در آوردیم 😲 واقعا واقعا واقعا مفت بودنننن ... چیزهایی که ما تو تهران دیده بودیم رو یک پنجم قیمت تهران میفروختن ... کیفیت جنسها هم فوق العاده بود و همشون خارجی بودن ... در نتیجه ما تقریبا کل فروشگاه رو خریدیم 😂😃 از لوازم تحریر گرفته تا عینک و کفش و ...
از اونجا که بیرون اومدیم رفتیم یه سری هم به فروشگاه کوروش زدیم و برای من و شما خرید کردیم . یکم خرت و پرت و چوب شور و اینا و بعد برگشتیم ویلا و روز دومن به خوبی تموم شد 😎🤗
👈 روز سوم 👉
روز سوم هم دریا رفتیم چون شما از دیروز یاد گرفته بودی میگفتی دَیا (دریا) و امروز هم از صبح گیر دادی بودی به دَیا 😂😂😂 ما هم دوباره به بهونه شما رفتیم پلاژ ...
اونجا شاتل و جت اسکی و بنانا و ... بود و چون اجازه نمیدادن شما سوار هیچکدوم بشی مجبور شدیم جدا جدا بریم 😅😉 اول من و بابا رفتیم شاتل سوار شدیم ... فوق العاده باحال بود موج های دریا یه وریمون میکرد و من و بابا رو جوری بالا میپروند که از سطح شاتل جدا میشدیم ...
بعدشم بابا و مامان با هم جت اسکی رفتن و من و شما با هم یه تایم خواهری باحال داشتیم ... من آهنگ گذاشته بودم و شما نانا میکردی و همه بهت ذوق میکردن 🙂☺
مامان و بابا رو جت اسکی (شکار لحظه ها توسط من 😂)
چند تا عکس بعد برگشتن مامان بابا 👇
بعد برگشتن از " دَیا 😂 " و برگشتن به ویلا شما یه کار جدید یاد گرفتی که تصویر های پایین گویای همه چیزن 👇👇👇
بَلههههه ، وقتی هیچکس حواسش بهت نبود ، یاد گرفتی از پله ها بالا بری و کارمونو در آوردی 😃😂😄
و روز سوم هم بدین سان تمام گشت ... 😃😄
👈 روز چهارم 👉
روز چهارم به قصد رفتن به نمک آبرود و تله کابین سوار شدن بیرون رفتیم ...
ولی وسطای راه کلی فروشگاه و مرکز خرید دیدیم و با توجه به غریزه کلی خانوما دیگه خودتون میدونین چی شد ، تله کابینو بیخیال شدیم و به خرید پرداختیم 😋😉 بابا هم تمام وقت داشت زیرلبی به من و مامان میخندید 😂😂😂
رفتیم مرکز خرید " پانوراما " که یه چیزی تو مایه های بام لند بود . تمام برند ها اونجا نمایندگی داشتن . سواروسکی ، تی تی ، او وی اس ، جین وست ، ال سی وایکیکی و ...
همینطور یه شعبه هایپر می هم اونجا داشت که واقعا بزرگ بود . آدم توش گم میشد 😮
اونجا هم رفتیم و حدود ۲۰۰ تومنی دوباره خرت و پرت خریدیم 😂😁
بعدش هم بردیمت سرزمین بازی مجتمع پانوراما که برای خردسالان بود . من شمارو نگه داشتم و مامان بابا به خریدا رسیدن ☺
خیلی خیلی بهت خوش گذشت عشقم و حسابی با نی نی های دیگه بازی کردی 😙😚😘
بعد از اینکه از مرکز خرید اومدیم بیرون سری به هتل پارسیان خزر زدیم و واقعا تو ذوقمون خورد ...
از چیزی که قبلا دیده بودیم فقط یه اسم مشهور مونده بود ... 🙁
ساحل اختصاصیش پر از سن ریزه و صدف شکسته بود ، و هر بار که پاتو تو آب میذاشتی یه موجود ریز میومد رو پات 😣😤
تیر های چراغ برق هم که بعضیاشونکاملا کج بودن و همین باعث شد مسخره بازی من گل کنه 👇
این واقعا برای هتلی که شبی ۷۰۰ تومن به بالاس بد بود 😕😦😟
از اونجا زود اومدیم بیرون و تو خیابون به صورت اتفاقی یه شعبه عطاویچ رو دیدیم و وایستادیم تا ناهارمونو اونجا بخوریم 🙃😛
غذا خیلی عالی بود مثل همیشه و خیلی مزه داد . بقیه روز چهارم هم به دور دور تو ماشین و شمال گردی به پایان رسید و مسافرتمون روز بعد صبح زود به پایان رسید و برگشتیم تهران ☺
اینم از مسافرت ما ، امیدوارم از این پست طوووولانیمون راضی بوده باشید و با نظراتتدن خوشحالمون کنین ... تا پست بعد خدانگهدار 😚☺🤗