روز هفتم عید ، خرید عروسک و رستوران ایرانویچ
سلام خانوم
هفتم فروردین به قصد خرید اسباب بازی برای شما از خونه زدیم بیرون و چون شلوغ بود شما رو گذاشتیم خونه مامان بزرگ .
خوبی ویانا جون خواهر ؟
از بازار سنگ میل برات یه عروسک هزار پا (که بابا هر چی هم بهش میگفتیم باز بهش میگفتم کرم ، و هیچ رقمه حاضر نبود قبول کنه که این کرم نیست 🙃🙃🙃) و یک عروسک ماهی خریدیم .
بعد هم رفتیم رستوران ایرانویچ که تازه تو نهاوند افتتاح شده و پیتزا مخصوص خوردیم که خیلی خوشمزه بود
آجی هانا تو رستوران
عزیز دلم جای شما خیلی خالی بود ...
به به ، پیتزا
مامان و بابا در راه برگشتن با کلی هدیه برای ویانا
خواهر خوب و نازم خیلی گشتیم برای عروسکات و خیلی خسته شدیم ولی در آخر این دیدن بازی و ذوق شما بود که خستگی رو از تن هر سه مون در کرد
فعلا خداحافظ ، تا پست بعدی
هفتم فروردین به قصد خرید اسباب بازی برای شما از خونه زدیم بیرون و چون شلوغ بود شما رو گذاشتیم خونه مامان بزرگ .
خوبی ویانا جون خواهر ؟
از بازار سنگ میل برات یه عروسک هزار پا (که بابا هر چی هم بهش میگفتیم باز بهش میگفتم کرم ، و هیچ رقمه حاضر نبود قبول کنه که این کرم نیست 🙃🙃🙃) و یک عروسک ماهی خریدیم .
بعد هم رفتیم رستوران ایرانویچ که تازه تو نهاوند افتتاح شده و پیتزا مخصوص خوردیم که خیلی خوشمزه بود
آجی هانا تو رستوران
عزیز دلم جای شما خیلی خالی بود ...
به به ، پیتزا
مامان و بابا در راه برگشتن با کلی هدیه برای ویانا
خواهر خوب و نازم خیلی گشتیم برای عروسکات و خیلی خسته شدیم ولی در آخر این دیدن بازی و ذوق شما بود که خستگی رو از تن هر سه مون در کرد
فعلا خداحافظ ، تا پست بعدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی