پرنسس ویاناپرنسس ویانا، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره
آجی هاناآجی هانا، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

ویانا ، پرنسس خونه ما

خاطرات اخیر ...

1397/7/14 18:22
نویسنده : آجی هانا
625 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خواهر کوچولوی ناز مهربونم ...

دیگه شمارش معکوس تولدت شروع شده ... و فقط دو روز مونده به سالگرد فرود با شکوهت ...

دیروز با مامانی رفتیم بام لند و محیط کیدز گاردن رو دیدیم . میخواستیم بیاریمت گفتیم بریم از نزدیک ببینیم محیطش مناسب سنت باشه .

خیلی محیط خوبی داشت و واقعا ایمن سازی شده ، اگه کار پیش نیاد قصدمون اینه که بیاریمت تو این هفته ...

از اونجا برات شکلات جرقه ای خریدیم البته شکلات زیاد برات خوب نیس ولی دیگه چیکار کنیم ویاناست و علاقه به کاکائو ...

از اونجا داشتیم برمیگشتیم بابا زنگ زد گفت سریع بیاید . بیچاره اومده بود آشغالا رو بذاره جلو در واحد که کارگر بیاد جمع کنه . شما یه قانونی داری و اونم اینه که : « هیچ دری نباید باز باشه » فرق نمیکنه کجا باشه اصلنم رو این یه مورد کوتاه نمیای همه درا از جمله کابینت ، کشو ، در خونه و ... رو به محض اینکه ببینی بازه حتما باید بدویی بری ببندی نمیدونم چرا واقعا ... ؟! از قضا شمام رفته بودی و درو رو بابا بسته بودی و بابا با لباس توخونه مونده بود تو راهرو . حالا شانس آوردیم تلفن دستش بوده و دائم زنگ میزده به تلفن خونه که شما نترسی و سرگرم بشی . ما هم تخته گاز اومدیم و من دویدم بالا کلیدو آوردم . شما باصورت قرمز و اشکی نشسته بودی پشت در میزدی به در . دلم کباب شد برات عزیزممممممم ...

چند وقته برات شعر های Mother goose club میذارم عاشقشیییی و باهاشون میرقصی و گاهی ریتم رو زمزمه میکنی با این سن کمت متوجه آوا ها و آهنگ میشی ...

 
برای مشاهده آهنگ icecream اینجا کلیک کنید .

راستــی چند روز پیش یه کاردستی برات درست کردم روی یه تیکه مقوا ورقه آلومینیوم فشرده شده ، لوبیا ، تیکه های قلمبه چسب حرارتی رنگ شده با لاک و تیکه های سوراخ دار و بر آمده پلاستیکی چسبوندم . دادم بهت تا نرمی و زبریو صافی رو متوجه بشی . واقعا استقبالت عالی بود خیلی دوست داشتی عزیزکم ...

 

با خاطرات و عکسای تازه برمیگردم فعلا خدانگهدار ...

پسندها (5)

نظرات (3)

یلدا
15 مهر 97 14:15
بوس
مامانیمامانی
20 مهر 97 9:33
محبتمحبتمحبت
مامانی گیتا جون و برديا جونمامانی گیتا جون و برديا جون
1 آبان 97 19:35
عزيزم به خير گذشته برديا هم يه بار همين كارو كرده بود و در رو روي پرستارش بسته بود و اما اون مجبور شده بود بره سراغ همسايه ها تا به ما خبر بدن 
آجی هانا
پاسخ
عزیزم ... قه قهه